کسرای مامان 11ماهگیت مبارک دیگه داری برای خودت مردی میشی یادش بخیر پارسال این موقع ها تو توی شکم مامانی بودی و لحظه شماریمیکردی که پا به این دنیای قشنگ بزاری و مامانم سرتاپا اشتاق و ذوق واسه یه لحظه بوییدن و بغل کردن بود همیشه به بابایی میگفتم پس این گل پسره ما کی میاد پیشمون بابایی همیشه میگفت دو روزه دیگه چقدر زمان زود میگذره و تو الان کنارم مثل فرشته ها خوابیدی و من تو فکر اینم که تو کی راه بری و حرف بزنی کسرا جونم این یک ماه باید همش تو تدارک تولدت باشم اخه اولین تولد گل پسرمه میخوام واسش سنگه تموم بزارم که به خاطر این از بابایی یه دنیا ممنونم که هیچی برای و من و کم نمیزاره و همیشه همراهیمون کرده پسر مهربونم تازگیا چند قدم خو...